خـدا را چه دیـدی ؟! شاید یک روز در کافه ای دنـج و خـلوت .. این کلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند .. بـرای ِ گوش هـای ِ تـو... که روی ِ صنـدلی ِ رو به روی ِ مـن نشسته ای ... و بـرای ِ یک بـار هم که شـده.. چـای ِ تـو سـرد شـد.. بس که خیـره مانـدی به مـن ... ...
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/9/26 ] [ 8:47 عصر ] [ معصومه جعفری ]
[ نظرات () ]